عزیزان همشهری برای به دست آوردن اطلاعات ناب درباره شهرستان بناب به وبلاگ www.bonabcity.loxblog.comمراجعه فرمایند.
مسجد جامع مهرآباد بناب یکی از آثار تاریخی شاخص آذربایجان شرقی
سال نومی شود.زمین نفسی دوباره می کشد.برگ ها به رنگ در می آیند و گل ها لبخند می زند
و پرنده های خسته بر می گردند و دراین رویش سبز دوباره...من...تو...ما...
کجا ایستاده اییم.سهم ما چیست؟..نقش ما چیست؟...پیوند ما در دوباره شدن با کیست؟...
زمین سلامت می کنیم و ابرها درودتان باد و
چون همیشه امیدوار وسال نومبارک...
چه افسانه ی زیبایی... زیباتر از واقعیت .. راستی مگر هر شخصی احساس نمیکند
که نخستین روز بهار گویی نخستین روز آفرینش است؟
نوروز مبارک
باز عالم و آدم و پوسیده گان خزان و زمستان خندان و شتابان به استقبال بهار میروند
تا اندوه زمستان را به فراموشی سپارند و کابوس غم را در زیر خاک مدفون سازند
و آنگه سر مست و با وجد و نشاط و با رقص و پایکوبی با ترنم این سرود
طرب انگیز نو روز و جشن شگوفه ها را بر گذار می نمایند . . .
و باز گرمای ملایم و فرحبخش روز های آفتابی بهار در باغ و راغ و کشتزار ها به سبزه و گلها
و درختان بشارت میدهد تا از خواب سنگین زمستان بیدار شوند و روح تازه بخود گیرند
و آنگاه این نوای جانبخش را ساز بدارند . . .
باز نسیم گوارای گیسوان مشک بوی بته های گلاب را با آهنگ موزون تکان میدهد
تا با لالهء خوش عذار و نرگس و ریحان و گل های دشتی همزمان جوانه زنند
و ترانه عشق را به گوش عشاق برسانند و آنگاه در چمنها و دشت و دمن طوفان برپا کنند . . .
و باز هوای شاداب به عشرتگاه باغ و لاله زار ها راه میگشاید و گلهای سرخ و زرد
و نیلوفری را که در سبزه زار ها می رویند نوازش میدهد و آنگاه پربار چمن را
به نظاره می نشیندو همین که در مرغزاران حریر پوش به میزبانی مردان پاکدل دشت می شتابد نالهء
نی را می شنود و وظیفه دار این پیام میگردد . . .
ای نو بهار خنـــدان از لامکان رسیـــــدی / چیزی به یار مانی از یـــار ما چه دیـــدی
خندان و تازه رویی سر سبز و مکشبویی / همرنگ یار مایی یا رنگ از او خریــدی
شهرستان خداآفرین
شهرستان | |
---|---|
اطلاعات کلی | |
کشور | ایران |
استان | آذربایجان شرقی |
مرکز | خمارلو |
سال شهرستان شدن | ۱۳۹۰ [۱] |
مردم | |
جمعیت | ۳۵٬۷۶۴ نفر[۲] |
مذهب | شیعه |
شهرستان خداآفرین (Khoda Afarin County) یکی از شهرستانهای استان آذربایجان شرقی است. مرکز این شهرستان، شهر خمارلو است. این شهرستان از ۳ بخش مرکزی، گرمادوز و منجوان تشکیل یافتهاست. جمعیت این شهرستان در سال ۱۳۸۵ خورشیدی بالغ بر ۳۵٬۷۶۴ نفر بوده که دومین شهرستان کمجمعیت استان بهشمار میرود. از این تعداد، ۱۰٬۰۳۴ نفر در بخش مرکزی، ۱۲٬۷۳۷ نفر در بخش گرمادوز و ۱۲٬۹۹۳ نفر در بخش منجوان ساکن بودهاند.[۳]
محتویات
تاریخچه
طبق نوشته لغتنامه دهخدا، به نقل از جلد چهارم "فرهنگ جغرافیایی ایران"، در اواخر دهه بیست خداآفرین یکی از بخشهای ششگانه ٔ شهرستان تبریز بود. بخش خداآفرین از دو دهستان بشرح زیر تشکیل شده بود: دهستان کیوان شامل 40 آبادی و دارای 4969 تن سکنه و دهستان منجوان حاوی 63 آبادی و دارای 8464 تن سکنه.[۴] محل بخشداری خداآفرین در آبادی عربشاه خان و اداره ٔ مرزبانی و نماینده ٔ آمار در آبادی خمارلو قرار داشتند.[۵] بعد از آن، تا سال ۱۳۴۵ خدا آفرین یکی از بخشهای اهر ارسباران بود. با وجود استقرار پاسگاه ژاندارمری در خمارلو، مرکزیت غیر رسمی منطقه روستای عباس آباد بود چرا که هم روحانی سرشناس و سر دفتر اسناد رسمی و هم عاشق رسول قربانی آنجا ساکن بودند. کشیدن جاده شوسه در امتداد ارس و تاسیس شهرستان کلیبر درست بعد از انقلاب ٔبر اهمیت خمارلو افزود.
خداآفرین تا سال ۱۳۹۰ بخشی از شهرستان کلیبر بود و در این سال از آن جدا شد.[۶] قسمتهایی از دیزمار شرقی که سابقاً تابع دیزمار ارسباران بمرکزیت خاروانا بودند ضمیمه بخش منجوان شده است. مابقی دیزمار شرقی بین بخش مرکزی ورزقان و بخش سیه رود تقسیم شده است.[۷]
اقتصاد
پیش از انقلاب اسلامی خدا آفرین، که در آن زمان دهستانی از شهرستان کلیبر بود، اقتصاد پویایی داشت. تولید محصولات زراعی در مزارع حاصلخیز کنارههای ارس بیشتر از نیاز محلی بود. در طی فصل زمستان دامپروران وابسته به تیر ه های مختلف عشایر ارسباران از این اراضی بعنوان قشلاق استفاده میکردنند. در مناطق ییلاقی دامپروری رواج داشت و مازاد محصول برای فروش به اهر فرستاده میشد. از سالهای بعد از وقایع فرقه دمکرات آذربایجان، به دنبال مهاجرت دسته جمعی ساکنین ارمنی منطقه به تهران، مسافرت جوانان برای کارگری فصلی به تهران و تبریز آغاز شده بود. برخی از همین کارگران به تدریج به پیمانکاران ساختمانی تبدیل شده و در شهرهای بزرگ مستقر شده بودند. در اواسط دهه پنجاه تقریباً تمام مردان جوان نصف سال را در تهران میگذراندند.
از طرفی دیگر تغییرات آب و هوایی و کشت دیم در زمینهای شیب دار باعث فرسایش شدید خاک شده و بهره وری را به تدریج کاهش داد. مردم مجبورشدند بخش عمده در آمد خود را از کارگری فصلی در تهران تامین کنند. در دوره بی نظمیهای اول انقلاب بخش مهمی از اهالی شهرستان در زمینهای شمال شرق تهران خانه ساختند. به این ترتیب جمیت شهرستان به تور قابل ملاحظهای پایین آمد. از اواخر دهه ۶۰ دولت مرکزی سختگیری بر سخت و سازهای غیر قانونی در اطراف تهران کنار گذاشت. این کار به مهاجرت گسترده اهالی شهرستان به حاشیه تهران منجر شد. مهاجرین عموماً در کارهای ساختمانی، مخصوصا نقاشی ساختمان، مشغول شدند.
از اواسط دهه هشتاد به بعد، به دلایلی که خاندن مشخص نیستند، برخی از مهاجرین سابق به روستاها باز گشته و به ساخت ویلا و خانههای مدرن اقدام کردند. اینکار باعث رونق اقتصاد شهرستان شده است. به علاوه، اخیرا خیل عظیم مهاجرین سابق برای گذران تعطیلات تابستانی به منطقه ٔبر میگردند. این کار به نحوی صنعت گردشگری را توسعه خوهد داد. احتمال میرود بزودی گردشگری اساس اقتصاد شهرستان را تشکیل دهد.
در سالهای اخیر، به صورت یک شغل سود آور در آمده، اما، رقابت با عسلهای تقلبی در بازار آینده زنبور داری را در ابهام برده است.
با افتتاح قدم اصلی در توسعه کلان منطقه برداشته شده است. اخیرا جاده ترانزیتی کلیبر--جانانلو، به طول ۴۰ کیلومتر، افتتاح شده است[۸] و، انتظار میرود، در ارتقا اقتصاد محل نقش اصلی داشته باشد. از طرف دیگر قرار گرفتن بخشی از منطقه آزاد تجاری-صنعتی ارس در جانانلو به رشد اقتصادی شهرستان کمک خواهد کرد.
شاخصهای فرهنگی
دین
اکثریت مردم پیرو مذهب شیعه دوازدهامامی هستند. آخرین فرد ارمنی منطقه در سال ۱۳۵۵ از دنیا رفت. تعداد قابل توجّهی از اهالی پیروان اهل حق (گوران در زبان آذری) هستند. همه گورانها در اصل متعلق به طایفه شاملو هستند. این طایفه یکی از ارکان عمدهٔ قزلباشها در عهد شاه اسماعیل بود.
زبان
زبان گفتاری مردم زبان ترکی آذربایجانی است که متعلق به شاخه غربی گره جنوبی - غربی (اغوز) خانواده زبانهای ترکی میباشد[۹]. اغلب مردم، بعلاوه، با زبان فارسی آشنایی دارند. تا اوایل دهه پنجاه شمسی، اهالی مسن چهار روستا (چای کندی، کلاسر، خوینرود، ارزین) قادر با مکالمه به زبان تاتی[۱۰] بودند [۱۱]. در مناطق کوهستانی، به دلیل مشکل انتقال مکالمه، تکامل زبان صوتی امری رایج است[۱۲]. تا پیش از گسترش تلفن همراه، در ارسباران بیشتر مردان و پسران قادر به ارتباط موثر دوردست با صوت زدن بودند. امروزه، زبان صوتی عمدتاً به تقلید آلات موسیقی منحصر شده است و شنیدن اجرای استادانه موسیقی عاشقی با صوت در سراسر منطقه اتفاقی عادی است.
موسیقی عاشقی به مثابه هویت فرهنگی شهرستان
سنت عاشقی در فرهنگ ترکی آناتولی،آذربایجان و ایران در عقاید شمنی ترکان قدیم ریشه دارد[۱۳]. عاشقهای قدیم با لغاتی مانند بخشی، دده (روحانی) و اوزان نامیده شدهاند. انتقال شفاهی فرهنگ، ترویج ارزشها و سننن فرهنگی از جمله وظایف این صنف بود. ٔبر اساس حماسه نامه دده قورقود ریشه عاشقها حد اقل به قرن هفتم میلادی میرسد. کتاب دده قورقود شامل ۱۲ داستان راجع به دوران مهاجرت اوغوزها، قبیلهای صحرا گرد از ترکان، از آسیای میانه به ترکیه و آذربایجان است[۱۴][۱۵]. طبیعی است که موسیقی عاشقی در طی این مهاجرت و درگیریهای مربوطه با ساکنین اولیه سرزمینهای اشغال شده تکامل یافت. با این حال هسته اولیه موسیقی، یعنی توصیف حماسی زندگی ٔ تا عصر حاضر حفظ شده است[۱۶]. برای مثال یکی از آواز هاچنین شروع میشود. [۱۷]:
اوجالاجاق ینه داغلار،
قاینایاجاق یوزبولاغلار،
ینه باردان ائیله جک باخچالاردا
گوی بوداخلار
من بو دنیادا اولمایاندا
کیم دئیر بیتمه میش قالاجک نغمه م.
(باز هم قله ها به اوج ها می بالند و چشمه های خنک از اعماق می جوشند باز هم چون تگرگ و شاخه های تر سبز از وزن بار آبدار خم می شوند باز که می گوید؟ که می گوید سرودهای من ناتمام می مانند،)
موسیقی عاشقی تا همین اواخر به دیده تحقیر نگریسته میشد. بعد از پایان جنگ ایران و عراق فعالیت عاشقها رسماً مجاز شد و رسول قربانی، بعنوان عاشق پیش کسوت، برای اجرا کنسرت به فرانسه و هلند فرستاده شد. در نتیجه موقعیت اجتماعی عاشقها به سرعت ترفیع یافت. اجراهای عاشقی از محافل خصوصی مهاجرین قره داغی در حومههای تهران و تبریز به کنسرتهای بزرگ کشیده شد. این کار نوعی رنسانس فرهنگی بود که موقعیت عاشقها را، به مثابه حافظان فرهنگ، به شدت تقویت کرد. به نظر میآید که اکثر عاشقهای مطرح معاصر از شهرستان خدا آفرین آمده اند. از این نقطه نظر میتوان سهم مثبت شهرستان را در هویت فرهنگی اهالی آذربایجان مقیاس کرد.
جاذبههای گردشگری
چنانکه در بالا گفته شد، علائم زیادی وجود دارد دال بر آنکه صنعت گردشگری به رکن اصلی اقتصاد شهرستان تبدیل میشود. علیرغم ضعف زیرساختها، منابع اصلی گردشگری، یعنی اماکن تاریخی و عوامل محیط زیستی متنوع، به وفور در سطح شهرستان پراکنده اند.
گردشگری زیستی
قسمتی از منطقه ذخیرهگاه زیستکره ارسباران در -- وقع قرار دارد.[۱۸]. در پارک ملی ارسباران ۲۲۰گونه پرنده، ۳۸ گونه خزنده، پنج گونه دوزیست، ۴۸گونه پستاندار (نظیر کل و بز کوهی، گراز، خرس قهوهای، گرگ، «وشق» (سیاهگوش) و «پلنگ») و ۲۲گونه ماهی شناخته شده است. «مارال»، گونهٔ منقرض شدهٔ منطقهٔ ارسباران نیز با انتقال هفت راس از پارک ملی گلستان در فضایی به وسعت هفت هکتار در مرکز تحقیقاتی آینالو رها شده و در حال احیا است.
در این میان جنگلهای بلوط «ممرز» به همراه گونههایی چون «کیکم»، «سماق»، «زرشک»، «انار وحشی»، سیب و گلابی وحشی، وزغالاخته معرف مناطق جنگلی متراکم با اقلیم مرطوب، حکایت از غنای جنگلی این منطقه میکنند. میوه جنگلی قرهقات نیز در جنگلهای ارسباران به وفور یافت میشود. طی سالهای اخیر نیز دکتر محمدرضا آصف طی چند سال نمونهبرداری مستمر و مداوم، قارچهای منطقه ارسباران را جمع آوری، شناسایی و بیش از ۲۵۰ گونه قارچ از منطقه گزارش کرده است.[۱۹][۲۰] قارچ دنبلان در نزدیکیهای روستای دریلو به وفور یافت میشود.
آثار تاریخی و اماکن دیدنی
- : روستای وینق مرکز دهستان منجوان است. در ورودی ده بر بلندی کوهی که به رود ارس و قسمت قره باغ و راه اصلی کنار ارس تسلط دارد خرابه های قلعه وینه به چشم می خورد .قصر باشکوه کانتور متعلق به ارمنی ثروتمندی به نام طومانیانس بوده (دوران قاجاریه ) که محل نگهداری غلات و احشام و همچنین محل زندگی در اتاقهای متعدد به چشم می خورد . قصر کانتور در دو طبقه و از سنگهای تراشیده شده به شکل مربع ساخته شده است . تاریخ ساخت یا تعمیر آن در سر درب ورودی سال ۱۹۰۷ میلادی را نشان می دهد . ساختمان این بنا شباهت زیادی به کلیسای سنت استپانوس در جلفا دارد و بی شک قسمتی از ساختمان به عنوان کلیسا کاربری داشته است .
- : یکی از آثار قدیمی و مهم شهرستان پل های قدیمی و تاریخی خداآفرین می باشد . در نزدیکی شهرخمارلو دو پل قدیمی به چشم می خورد که یکی خراب شده ولی دیگری تعمیر شده است و هنوز هم برای پیاده قابل استفاده است . طول پل سالم ۱۶۰متر است که ۱۲۰ متر متعلق به ایران و ۴۰ متر متعلق به جمهوری آذربایجان است . محل پل ها تنگ ترین معابر رود ارس می باشد که بستر سنگی دارد ولی سایر جاهای محل عبور رود آهکی و نرم است که در آن زمان برای ساختن پل توانایی و امکانات نداشتند .
- قصر آینالو: از دیگر جاذبه های تاریخی و مهم و جذاب شهرستان قصر آینالو می باشد . این قصر در ته یکی از دره ها در روستای آینالو قرار دارد این قصر به ثروتمند معروف ارمنی دوران قاجاریه (طومانیاس) بوده است .از ساختمان با عظمت آن امروزه چیزهای زیادی باقی نمانده است . بنای نیمه سالم و باقیمانده این عمارت که در جهت شمال جنوب ساخته شده است در حدود ۱۲*۲۰ متر می باشد که قسمت جنوبی آن از در اصلی تا جنوب ۵/۶ متر می باشد این ساختمان ۳ طبقه یعنی (قسمت جنوبی) سه طبقه ولی بقیه ساختمان ها ۲ طبقه می باشد . نامگذاری این قصر به نام آئینه لوبه خاطر سقف فلزی و درخشندگی بیش از حد آن بوده و چون مردم برای اولین بار شاهد این چنین سقفی می شدند آن را آئینه لو نامیدند
- ییلاق ها: ییلاقهای متعدد در مناطق کوهستانی علاوه بر زیبایی طبیعیشان فرصت مناسبی برای مشاهده فرهنگ عشایری فراهم میکنند. چپرلی و آغداش از دیدنیترین ییلاقها هستند.
- زیارتگاهها: تعداد زیادی زیارتگاه در روستاهای شهرستان پراکنده اند. این اماکن در حالت کلی ٔبر چسب امامزاده ندارند و وجه تقدس آنها اغلب واضح نیست. برای مثال از نام زیارتگاه بابا سیف الدین، در نزدیکی روستای گرمناب، معلوم نیست که فرد مذکور چه مقامی داشته است. جالب آنکه در اکثر موارد حتی نشانهای از قبر در محل زیارتگاه دیده نمیشود.
چهرههای شاخص
- ارسلان فتحیپور، متولد یوسفلو، رئیس کمسیون اقتصادی مجالس نهم و دهم، میباشد[۲۱]. این شخص در بازسازی و رشد منطقه ارسباران نقش اساسی داشته است.
- پروفسور شهرام رضاپور[۲۲]از اهالی یوسفلو، از بزرگترین ریاضی دانان جوان کشور است[۲۳].
- يوسف عالي عباس آباد استاد ادبیات است و کتابها و مقالات زیادی را تالیف کرده است[۲۴]. کتاب فارسی عمومی برای تدریس در دانشگاه های کشور [۲۵] از تالیفات معروف او میباشد.
- کریم پاشا بهادری، در 1305 ش در تبريز متولد شد. پدرش محمد بهادری فرزند حاج کريم خان عمده مالک ارسباران و نماينده مجلس بود. در اسفند 1343 حسنعلی منصور به نخست وزيری برگزيده شد و بهادری مدير کل دفتر نخست وزير شد. اميرعباس هويدا در 1343 او را به معاونت نخست وزير منصوب نمود و سرانجام در سال 1346 رئيس دفتر فرح پهلوی شد و در 1355 در آخرين ترميم کابينه هويدا، به وزارت اطلاعات منصوب گرديد[۲۶]. او، به خاطر روابط ویژهاش با فرح، در سیاست ایران نقش موثری داشت[۲۷][۲۸].
- اسدلله خان محمد خانلوعشایری، رئیس ایل محمد خانلو و آخرین نماینده کلیبر در مجلس شورای ملی [۲۹] از چهرههای با نفوذ رژیم سلطنتی بود و به همین خاطر جزٔ فهرست ۳۳۵ نفرهای بود که طبق گزارش روزنامه اطلاعات در روز یکشنبه ۲۷خرداد ۱۳۵۸ اموالشان مصادره شد.[۳۰]
- میر صمد خان، پسرش میر حسن خان و نوهاش چنگیز خان میر احمدی در اوضاع سیاسی منطقه نقش داشتهاند.[۳۱][۳۲]
- آندره آغاسی، قهرمان سابق تنیس جهان، فرزند یکی از ارمنیان اهل روستای قشلاق است که در بحبوحه تخلیه روستا به آمریکا مهاجرت کرده بود[۳۳].
- روانبخش لیثی با عکاسی طبیعت ارسباران و نشر آنها در فضای مجازی زیبایی های خاص زادگاهش را معرفی میکند..[۳۴]. تمام عکسهای مقاله حاضر از کارهای ایشان است.
- حکیم ابوالقاسم نباتی از شاعران بنام ارسباران است که در روستای اوشتبین چشم به دنیا گشوده است.
- بهمن زمانی معلمی بود در روستای طوعلی که به خاطر سیاسی کردن مرگ صمد بهرنگی از طریق سرودن ترانه معروف آراز آراز خان آراز معروف است. شعر معروف دیگر بهمن قرهداغ نام دارد.
- از شاعران دیگر معاصر میتوان از ستار گل محمدی و محمد گل محمدی نام برد. محمد گل محمدی شعری معروف تحت عنوان قاراداغ اؤلکهسینین گؤر نئجه دیوانهسی ام سروده است[۳۵]. عسگر سلطانی (متوفی ۱۳۹۰)، از شاعران معاصر منطقه ارسباران است. نمونهای از اشعار جالب او، با تیتر "قرآن"، در گلایه از بی هویتی نسل جدید است.[۳۶] حسین رضاپور یوسفلو «راضی» را تخلص خود برگزیده است.[۳۷] [۳۸]آی ائللر، با مطلع بیردردیم وارقولاق آسین آی ائللر، از ساختههای معروف او است.
- اهالی شهرستان خدا آفرین در حفظ و توسعه موسیقی عاشقی نقش عمدهای داشته است. از عاشقهای مهم معاصر میتوان عاشق (متولّد روستای
محسن هشترودی
محسن هشترودی | |
---|---|
متولد | ۲۲ دی ۱۲۸۶ هشترود، |
مرگ | ۱۳ شهریور ۱۳۵۵ (۶۸ سال) تهران، ایران |
ملیت | ایرانی |
رشته فعالیت | ریاضیات، هندسه دیفرانسیل |
محل کار | استاد دانشسرای عالی استاد درس حساب دیفرانسیل و اتنگرال دبیرستان منصور تبریز ریاست دانشگاه تبریز ریاست دانشکده علوم دانشگاه تهران |
استاد راهنما | |
دلیل شهرت | نامدارترین ریاضیدان معاصر ایران |
پروفسور محسن هشترودی (زاده ۲۲ دی ۱۲۸۶[۱] در هشترود - درگذشته ۱۳ شهریور ۱۳۵۵[۱] در تهران) از ریاضیدانان معاصر ایران بود.
او در مدرسه دارالفنون در تهران تحصیل، و مدرک دکترای خود را در ریاضیات از دانشگاه سوربن در فرانسه دریافت کرد. پس از بازگشت به تهران، مقام استادی دانشسرای عالی، ریاست دانشگاه تبریز و ریاست دانشکده علوم دانشگاه تهران را عهدهدار بود. پروفسور هشترودی از طرفداران سرسخت علوم پایه بود، به شعر و موسیقی و فلسفه علاقه داشت، و توانایی بیان مطالب علمی به زبان ساده را دارا بود. وی به عنوان یک متفکر منتقد پیشرو و ریاضیدان نامدار ایرانی، دارای اهمیت نمادین و شخصیتی اثرگذار در جامعه علمی معاصر ایران بوده است.
زندگینامه
محسن هشترودی در ۲۲ دی ۱۲۸۶ در شهر هشترود چشم به جهان گشود. پدرش از مشاوران شیخ محمد خیابانی یکی از فعالان نهضت مشروطه بود.[۲] محسن هشترودی تحصیلات دبستانی خود را در مدرسههای تبریز به پایان برد و سپس برای ادامه تحصیل در دارالفنون به تهران آمد. چند سالی در تهران به تحصیل پزشکی گذراند، تا در سال ۱۳۰۴ به عنوان دانشجوی بورسیه دولتی برای تحصیل در رشته ریاضیات به کشور فرانسه اعزام شد.[۱]
محسن هشترودی در سال ۱۳۱۴ با درجه کارشناسی در رشته ریاضیات از دانشگاه سوربون فارغالتحصیل شد. سپس با سرپرستی پروفسور در همان دانشگاه به پژوهش در زمینه هندسه دیفرانسیل پرداخت و مدرک دکترای خود را در رشته ریاضیات در سال ۱۳۱۶ دریافت کرد.[۱]
محسن هشترودی پس از بازگشت به ایران به عنوان استادیار در دانشکده علوم دانشسرای عالی به کار مشغول شد. در سال ۱۳۲۰ کرسی استادی دانشسرای عالی را دریافت کرد. در سال ۱۳۳۰ به مقام ریاست دانشگاه تبریز رسید، و در سال ۱۳۳۶ به عنوان رئیس دانشکده علوم دانشگاه تهران انتخاب شد.[۱]
در سال ۱۳۲۳ با «رباب مديری» ازدواج كرد که حاصل این ازدواج دو دختر و یک پسر به نامهای فرانک، فريبا و رامین بود.
پروفسور هشترودی در طول زندگی حرفهای خود ارتباطش با مجامع علمی بینالمللی حفظ کرد: وی در سال ۱۳۲۹ به عنوان نماینده دانشگاه تهران در کنگره بینالمللی ریاضیدانان هاروارد شرکت کرد، در موسسه مطالعات پيشرفته دانشگاه پرينستون و به درخواست رياست موسسه پروفسور اوپنهايمر به عضویت پذیرفته شد، و یک ترم پاییزی را نیز به تدريس در دانشگاه هاروارد پرداخت.[۳]
هشترودی بر اثر سکته قلبی در ۱۳ شهریور ۱۳۵۵ در سن ۶۸ سالگی در تهران درگذشت در به خاک سپرده شد
کوششهای فرهنگی
پروفسور هشترودی مهارت زیادی در بیان اصول و پدیدههای علمی و فناوریهای جدید به زبان ساده داشت، و با نوشتهها و سخنرانیهای خود میتوانست با قشر بزرگی از جامعه ارتباط برقرار کند و مفاهیم اصلی دانش و فناوری را به آنان منتقل نماید. به فلسفه، شعر و موسیقی علاقه زیادی داشت و خود نیز اشعاری سرود.
پروفسور هشترودی از پیشروان تفکر انتقادی در ایران بود. او تاکید زیادی بر اهمیت علوم پایه داشت تا جایی که شاخههای دیگر دانش مانند علوم اجتماعی و علوم انسانی را بیاهمیت و غیرعلمی میخواند. در همین حال فلسفه، هنر و عرفان را مکمل علم میدانست. وی اعتقاد داشت که «علم» تنها نوع ارزشمند دانش، «هنر» نگاهی ظریف به زندگی، و «فلسفه» غایت معرفتشناسی است، و هیچ یک بدون نوآوری و اصالت ارزشی ندارند.[۱]
پژوهشهای علمی
تخصص پروفسور هشترودی در زمینه هندسه دیفرانسیل بود. مهمترین اثر علمی نگاشته شده توسط محسن هشترودی، پایاننامه دکترای او در زمینه هندسه دیفرانسیل است، که در آن یکی از مدلهای ریاضی استادش (الی کارتان) را تعمیم داد که امروزه به نام «التصاق هشترودی[۴] » (Hachtroudi Connection) شناخته میشود.[۱] او در طول زندگی حرفهای در ایران چند مقاله کوتاه علمی نیز منتشر کرد. جدای از پژوهش علمی، پروفسور هشترودی به عنوان یک متفکر منتقد و ریاضیدان نامدار ایرانی، دارای اهمیت نمادین و شخصیتی اثرگذار در جامعه علمی معاصر ایران بوده است.
هشترودی در گفتههای دیگران
هشترودی در گفتههای پرویز شهریاری
پرویز شهریاری درباره محسن هشترودی گفته است:
- «دو خصلت اساسی هشترودی را از دیگران ممتاز میکرد: واقعبینی و بیپروایی؛ و به همین خاطر بود که همیشه انسانی فکر میکرد و هرگز از بیان اندیشهٔ خود بیم نداشت. او در سالهای آخر عمر در گفتگویی با کیهان به سختی به سوء استفادهای که از دانش امروز میشود حمله کرد و گفت:»
-
پیشرفت دانش و تکنیک به ضرر انسان است، به هنر و سعادت انسان صدمه میزند… اگر من اختیار و قدرت داشتم در ِ موسسات علمی را میبستم و پژوهش علمی را متوقف میکردم و بشر را از زیان خسران و بدبختی که اکنون گریبانگیرش است نجات میدادم. بشر را به ظلمت مغازهای میبردم تا برای گرم کردن خود هیزم روشن کند و نیازی به رادیوم و اورانیوم نداشته باشد تا برای دستیابی به آن بازار درست کند و جنگ به راه بیندازد. این به من اسلحه بفروشد، آن به تو. این خیانت به اخلاق انسانی است. این دانش و تکنیک نیست. پیشرفت دانش و تکنیک در شرایطی که انسانها از چستی خود نمیدانند و تفکر هنوز به مرحله رشد دانش علمی نرسیده است پیشرفت دانش همچون زهری شیرین برای انسان است. در تمامی تاریخ دانش، والاترین نمایندگان فرهنگ انسانی در برابر درد و اندوه جامعهٔ انسان بیتفاوت نبودهاند، چرا که دشمنان انسانیت دشمن دانش هم بودهاند و به همین مناسبت است که دانشمندانی چون انیشتین، راسل، سارتر، زاخاروف و دیگران جدا از فعالیتهای علمی خود و حتی بیش از آن در جستجوی راهی برای کم کردن دردهای آدمیان برخاستند…
پرویز شهریاری در ادامه گفته:
- «…و محسن هشترودی دانشمندی از این قبیل بود . او میاندیشید و همیشه و در تمام عمر خود میاندیشید و به همین مناسبت انسان بود و مثل هر انسان اندیشهمندی بیپروا. او از جنگ و دشمنی میان انسانها نفرت داشت و انسان بودن را بر دانشمند بودن مقدم میداشت و حرف و اعتقاد خود را بیپروا میگفت؛ بیپروا از اینکه با دیگر حرفها متفاوت است و بیپروا از این که ممکن است به کسی بر بخورد. او انسانی دانشمند یا بهتر بگوییم دانشمندی انسان بود.
- نخستین بار که استاد را شناختم در دانشگاه تهران بود که به عنوان دانشجو در کلاس درس او حاضر شده بودم. وقتی که از کلاس بیرون آمدم، به واقع دگرگون شده بودم. پس به این ترتیب هم میشود درس داد، پس میتوان معلم ریاضی بود ولی روح و ذهن دانشجو را چنان افسون کرد که او در برابر شرف انسانی و دانش عام و همه جانبهٔ استاد، از طرفی، خود را کوچک احساس کند و از طرفی دیگر، پُر از شوق و امید شود. درس استاد درس انسانیت و درست اندیشیدن بود و آدمی را در دنیایی از شوق و شگفتی فرو میبرد.
- به راحتی و بیپروا حرف میزد و بدون اینکه برای هر مجلسی شأن جداگانهای قایل باشد، آنچه در دل داشت بیرون میریخت و هرگز فراموش نمیکنم لحظاتی را که در پایان نخستین کنفرانس معلمان ریاضی که در دانشگاه پَهلوی شیراز تشکیل شده بود، نیم ساعتی صحبت یا دقیقتر بگویم درددل میکرد و تقریباً همه همراه او میگریستند.»
هشترودی در گفتههای منوچهر آتشی
به نوشته منوچهر آتشی[۵]، نقشی که پروفسور هشترودی در ادبیات معاصر ایران داشت، همان نقشی است که برتراند راسل در ادبیات انگلیسی داشت البته با معیاری کوچکتر. وی دراین باره گفته است: «محسن هشترودی دارای درجه دکترای ریاضیات از نخستین دانشجویان ایرانی بود که همزمان با اجتهاد در رشتههای فیزیک و ریاضی، دارای شناخت عمیق از هنر و ادبیات و نقاشی نو بود و وقتی وارد محافل روشنفکری ایران شد به عنوان قطبی برای رفع و رجوع دشواریهای مسایل و مباحث فکری شناخته شد. تلاش هشترودی بیشتر وقف این بود که رابطه زنده و آشکار بین هنر و دانش تازه را کشف نموده و به آگاهی پژوهندگان برساند.»
هشترودی در گفتههای امیرحسین آریانپور
امیرحسین آریانپور نوشته است: «هشترودی مشاغل غیر دانشگاهی را به هیچ نمیگرفت و به ندرت به مجالس بزرگان پا مینهاد. زندگی سادهای داشت. پس از ساعات تحقیق و تدریس با دوستانش شطرنج بازی میکرد، به موسیقی گوش فرا میداد و داستان میخواند. در برابر فشارهای کشندهٔ روزگار —فقر ظاهری و باطنی جامعه، مرگ فرزند، و پیری— به هنر پناه میبرد و از بازخوانی غزلهای حافظ آرامش مییافت و با سرودن شعرهای لطیف سبک بار میشد. با این وصف گاهی دامنش از دست می رفت و کارش به شَطح می کشید.»
تالیفات
- جهان اندیشه و هنر
- دانش و هنر
- نظریه اعداد
- سایه ها (مجموعه شعر)
- سیر اندیشه بشر
- از مکانیک کلاسیک تا مکانیک کوانتیک
هشترود
هشترود سراسکند | |
---|---|
کشور | ایران |
استان | آذربایجان شرقی |
شهرستان | هشترود |
بخش | مرکزی |
نام(های) قدیمی | سراسکانرود[۱] |
مردم | |
جمعیت | ۱۸٬۴۱۳ نفر[۲] |
مذهب | شیعه |
جغرافیای طبیعی | |
مساحت | ۶٫۲۴ کیلومتر مربع[۳] |
ارتفاع از سطح دریا | ۱۷۰۰متر |
آبوهوا | |
روزهای یخبندان سالانه | 180 |
اطلاعات شهری | |
رهآورد | کشاورزی، قالیبافی[۳] |
پیششماره تلفنی | ۰۴۲۴ |
هَشترود یکی از شهرهای جنوبی استان آذربایجان شرقی و مرکز شهرستان هشترود است. این شهر در بین مختصات جغرافیایی ۳۶ درجه و ۴۵ دقیقه و ۳۷ درجه و ۲۴ دقیقهٔ عرض شمالی و ۴۶ درجه و ۲۵ دقیقه و ۴۷ درجه و ۲۴ دقیقهٔ طول شرقی واقع شده و بهطور متوسط ۱۱۵۰ متر از سطح دریا ارتفاع دارد. هشترود در ۶۵ کیلومتری غرب میانه و ۱۱۴ کیلومتری جنوب شرق تبریز واقع شده و مساحت آن ۶٫۲۴ کیلومتر مربع میباشد.[۳]
جمعیت این شهر برپایهٔ سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال ۱۳۸۵ خورشیدی، بالغ بر ۱۸٬۴۱۳ نفر برآورد شدهاست که از این جهت، سیزدهمین شهر آذربایجان شرقی محسوب میشود. برطبق همین آمار، از مجموع جمعیت شهر هشترود ۹٬۳۳۷ نفر مرد و ۹٬۰۸۱ نفر زن بودهاند؛ همچنین شمار خانوارهای این شهر ۴٬۴۹۳ خانوار بودهاست.[۲]
هشترود به وسیلهٔ چند رودخانهٔ فرعی سیراب میشود. در این میان، رودخانهٔ قزل اوزن محسوب میشود. همچنین در هشترود و اطراف آن، چندین چشمهٔ آبگرم معدنی وجود دارد.[۳]
کوههای هشترود که در امتداد کوهستان سهند کشیده شدهاند، در سمت غربی این شهر قرار گرفتهاند؛ از میان این کوهها، ارتفاع پنج کوه بیش از ۲۰۰۰ متر بوده و بلندترین آنها «آقداغ» با ۲۹۵۰ متر ارتفاع است. در لایههای مختلف این کوهها ذخایر معدنی متعددی نظیر آهک، آهن، گچ و نمک یافت میشوند.[۳]
آب و هوای هشترود کوهستانی بوده و میانگین سردترین دمای آن ۳- درجهٔ سانتیگراد و مربوط به ماه ژانویه و میانگین گرمترین دمای آن ۳۴+ درجهٔ سانتیگراد و مربوط به ماه اوت است. دمای هوا در روزهای سرد زمستان تا ۳۰- درجه سانتیگراد نیز ممکن است برسد. همچنین متوسط بارندگی سالیانه در این شهر بین ۳۰۰ تا ۵۰۰ میلیمتر متغیر است.[۳]
هشترود در سال ۱۹۶۰ مستقل شد و بهعنوان یکی از شهرستانهای استان آذربایجان شرقی شناختهشد.[۳] این شهر به دلیل نزدیکی به شهرهای عمده استان از جمله تبریز و میانه به دلیل اقتصادی اهمیت زیادی پیدا کرده است.
عموم ساکنان هشترود به زبان ترکی آذربایجانی سخن میگویند و غالب آنها پیرو مذهب شیعهٔ دوازدهامامی هستند. از محصولات تولیدی این شهر میتوان به حبوبات، عسل، غلات، کره، میوهجات، علوفه و محصولات حیوانی اشاره کرد.[۳]
صنعت قالیبافی در هشترود و روستاهای تابعهٔ آن بسیار پررونق است.[۳]
محتویات
ریشه نامگذاری
نامهایی چون آذران نیز در سالهای ۱۳۵۵ الی ۱۳۵۷ بر این شهر گذاشتهاند اما شهر هشترود از دیرینه و قبل و اصالتاً حدود یک قرن پیش بنام سراسکانرود شناخته شده که در لغت به معنای سر و کان، رود میباشند.[۱]
مشاهیر
- پروفسور هشترودی (ریاضیدان)
آثار تاریخی
- قلعه ضحاک آذربایجان یکی ار عظیم ترین محوطههای باستانی آذربایجان شرقی مربوط به دوره اشکانی
- مسجد جامع هشترود.
- بقعه بایزید.
- چشمه اسرار آمیز پیر سقا
- بقعه شیخ با یزید بسطامی
- کاخ تیمور(جن قیه) روستای آسایش
جادبههای اکوتوریستی
- کوهستانسهند
- تالاب یانیق
- تالاب بزوجیق
- باغات آق بلاق چایی مشرف به شهر هشترود
- کوهها و صخرههای اطراف قلعه ضحاک آذربایجان
- دریاچه سد سهند
صنعت در هشترود
صنایع هشترود عمدتاً در شهرک صنعتی واقع در جاده هشترود مراغه واقع شدهاند که از آن جمله میتوان به صنایع قطعه سازی و تولید مواد غذایی اشاره نمود. همچنین به دلیل تولید گندم فراوان در این شهرستان، سیلوهای گندم متعددی در این شهرستان احداث شده که از این حیث در استان بی نظیر است. برخی مراکز صنعتی مهم عبارت اند از:
- کارخانه گچ شهریار
- کارخانه آرد
- سیلوی گندم خوشه طلایی
- سیلوی گندم گل گندم
- سیلوی گندم سهند
مرند
مرند | |
---|---|
کشور | ایران |
استان | آذربایجان شرقی |
شهرستان | مرند |
بخش | مرکزی |
نام(های) قدیمی | ماریانا، مانداگارا، مروند |
مردم | |
جمعیت | ۱۲۴،۳۲۳ نفر در سال ۱۳۹۰ [۱] |
رشد جمعیت | ۱٫۹ درصد |
مذهب | شیعه |
جغرافیای طبیعی | |
مساحت | ۲۰ کیلومتر مربع |
ارتفاع از سطح دریا | ۱٬۳۳۴ متر |
اطلاعات شهری | |
شهردار | |
پیششماره تلفنی | ۰۴۹۱ |
وبگاه | شهرداری مرند |
مرند یکی از شهرهای بزرگ و مهم استان آذربایجان شرقی و مرکز شهرستان مرند است. این شهر با ۱۱۴٬۱۶۵ نفر جمعیت در سال ۱۳۸۵ خورشیدی، سومین شهر پرجمعیت و بزرگ استان آذربایجان شرقی، پس از شهرهای تبریز و مراغه محسوب میگردد. شهر مرند با مساحتی بیش از ۲۰ کیلومتر مربع، در ۶۵ کیلومتری شمال غرب تبریز، واقع شدهاست.
تاریخچه
وجه تسمیه
بطلیموس، جغرافیادان یونانی که قبل از میلاد میزیسته، از این شهر به نام «ماندگار» نام برده و آن را یکی از آبادترین شهرها در تاریخ میخواند. در روایات باستانی ارامنه آمدهاست که حضرت نوح(ع) در مرند مدفون شده و کلمهٔ مرند از یک فعل لغت ارمنی به معنای تدفین اشتقاق یافتهاست.[۲]
ولی ارامنهٔ امروزی را اعتقاد بر این است که نوح(ع) بعد از طوفان در نخجوان فرود آمد و در این شهر نیز مدفون شد و قبر همسرش هم در مرند واقع شدهاست.[۳]
مطابق نوشتههای تورات، مادر حضرت نوح(ع) در مسجد بازار مرند مدفون است. برخی نیز بنای شهر مرند را به امر دختر ترسائی به نام «ماریا» میدانند و بنای اولیهٔ مسجد جامع فعلی مرند را نیز، کلیسایی میشمارند که وی بنا کردهاست و نام مرند را هم برگرفته از نام ماریا با اندکی تغییر میدانند.[۴] در روایت دیگری وجه تسمیه شهر مرند را تغییر یافته کلمه «مادوند» و «مارند» یعنی محل زندگی مادها ذکر کردهاند.[۵]
پیش از اسلام
یر اساس اسناد اورارتویی، سابقهٔ شهرنشینی در مرند تا اواسط هزارهٔ سوم قبل از میلاد میرسد، در حالی که در تپههای باستانی «گرگر»، ظروف سفالی و ابزارهایی از هزارهٔ پنجم قبل از میلاد دیده شدهاست. همچنین در تپهٔ خاکستری (قلعهٔ مرند) نیز آثاری از هزارهٔ چهارم قبل از میلاد به دست آمدهاست. «ولادیمیر مینورسکی» با استفاده از نظر باستانشناسان، این قلعهٔ خاکی فروریخته را از سلسله قلاع خاکی اورارتویی میداند.
آنچه از مدارک و نظرات باستانشناسان و مورخین به دست میآید، این است که شهر مرند در روزگار پادشاهی مادها از رونق بسیاری برخوردار بوده و به دلیل اهمیت خاصی که در ایالت آذربایجان داشته، همواره مورد توجه حکومت مرکزی بودهاست. همچنین در دائرةالمعارف اسلامی آمدهاست که مرند مرکز حکومت اقوامی مهم در دورهٔ «کلده» و «آشور» بودهاست.[۶]
پس از اسلام
آنچه که از مدارک تاریخی بر میآید، فتح آذربایجان به دست اعراب در سالهای ۱۸ تا ۲۲ هجری قمری صورت گرفتهاست، اما مورخین اسلامی از مرند برای نخستین بار در سال ۱۶۰ هجری نام بردهاند. بنا به نوشتهٔ بلاذری، مرند در هنگام فتح آذربایجان، قریهٔ کوچکی بود که «ابوالبیعت حلبس» به آبادی آنجا همت گماشت و پس از او پسرش محمد در سال ۲۰۰ هجری، حاکم مرند شد و برای توسعهٔ شهر کوشش بسیار کرد. این مرد فرهنگ دوست، دلیر و شجاع بود و بنا به نوشتهٔ طبری، او شعرهایی به زبان فارسی آذری داشته که در آذربایجان معروف بودهاست.
در روزگار قیام بابک خرمدین به سال ۲۰۱ هجری، شهر مرند سالها یکی از مناطق تحت نفوذ وی بودهاست. چند سلسلهٔ مهم و محلی در این زمان بر مرند حکومت میراندهاند که از جملهٔ آنها «سالاریان»، «روادیان» و شدادیان شدادیان را میتوان نام برد. در اواخر قرن چهارم هجری، در کتابهای «حدودالعالم» و «صورةالارض»، از مرند به عنوان شهری آباد یاد شدهاست و ابوعبدالله مقدسی نیز مرند را شهری مستحکم نامیده و حمدالله مستوفی در نزهةالقلوب نوشتهاست: «مرند شهر بزرگی است که دور بارویش ۸۰۰ گام است و باغهای پرمیوه دارد. بالاخره شاردن، سیاح فرانسوی مینویسد: «مرند شهر خوبی است و دارای ۲۵۰۰ باب خانه و باغچه میباشد و بوستانهایش بیشتر از عمارت و آبادی است». همچنین بسیاری از مورخین اسلامی از جمله ابن حوقل بغدادی، یاقوت حموی، حمدالله مستوفی قزوینی، ابراهیم اصطخری، الفداء قزوینی، ناصر خسرو قبادیانی، ابن واضح یعقوبی، یحیی بلاذری و ابن خرداذیه، همگی در کتب خود از مرند یاد کرده و آن را توصیف کردهاند.
در سال ۶۰۲ هجری قمری، مرند در یک یورش سهمگین توسط ارمنیان به ویرانی کشیده شد و در سال ۶۲۲، «سلطان جلالالدین خوارزمشاه» در مرند استقرار یافت.
در دورهٔ ایلخانان بر رونق و آبادی مرند افزوده شد. به طوری که بنای کاروانسرای آیراندیبی و قلعهٔ هلاکو در شمال مرند نیز از بناهای اواخر دورهٔ ایلخانی، یعنی زمان ابوسعید بهادرخان به سال ۷۳۱ است که کتیبهٔ محراب مسجد جامع مرند نیز شاهد این مدعاست.
مرند در زمان حکومت امرای محلی قراقویونلوها، محل پیکارهای مختلفی واقع گردید. در سال ۸۰۷ هجری، مرند به دست سپاهیان «میرزا ابوبکر کرد» غارت گردید. قرایوسف در سال ۸۰۹، پس از جنگ با ابوبکر در مرند، زمستان را اتراق کرد. در سال ۸۳۷، شهر مرند پس از نبردی طولانی بین آققویونلوها و تیموریان به دست آق قویونلوها فتح گردید. جهانشاه میرزا قرایوسف، هنگام جنگ با برادر خود -اسکندر میرزا- در مرند اقامت گزید. در دورهٔ صفویه، هنگام جنگ بین شاه تهماسب صفوی با عثمانیان، مرند مرکز فرماندهی سپاه ایران بود. در سال ۱۰۱۱ هجری، شاه عباس صفوی حکومت مرند را به سپرد. در سال ۱۰۱۴ تا ۱۰۱۶ در هنگام جنگ بین صفویه و عثمانیان، شاه عباس مدتی در مرند مستقر شد. در بین سالهای ۱۰۴۵ و ۱۱۳۵ هجری، شهر مرند در جنگهای بین ایران و عثمانی مورد تعرض و قتل و غارت قرار گرفت. در زمان ضعف دولت صفویه و حکومت نادرشاه افشار، شهر مرند به دست حکام خاندان دنبلی اداره میشد. در دورهٔ زندیه، کریم خان زند در سال ۱۲۰۵ هجری توانست آذربایجان، از جمله مرند را از دست حکام محلی درآورد. در دورهٔ قاجاریه نیز حاکم مرند و خوی از فتحعلی شاه قاجار پذیرائی کرد. در زمان عقد معاهدهٔ ترکمانچای به سال ۱۲۴۳، نمایندهٔ عباس میرزا با «پاسکویچ»، فرماندهٔ روسی در مرند ملاقات کرد. در دورهٔ مشروطیت، سردار ملی سالها در مرند با «میرزا حسین خان یکانی» و «رضاقلی سرتیپ یکانی» فرزند «زال خان» روابط نزدیک داشتهاست. از دیگر مجاهدین آزادی خواه دورهٔ مشروطیت در مرند از اشخاص زیر میتوان نام برد: «میرزا عیسی حکیمزاده»، «اسماعیل یکانی»، «نورالله یکانی»، «حبیبالله شاملوی مرندی»، «حاج ابراهیم ذوالفقارزاده»، محمدولی صراف»، «حاج حسین صراف»، میرزا محمود»، برادران «میرزا صابر مرندی» معروف به مکافات، صاحب روزنامهٔ مکافات به سال ۱۳۲۷ هجری در خوی، «حاج جلال مرندی»، «محسن خان»، «مصطفی خان اسفندیاری»، «حاج ملاعباس واعظ قرهآغاجی»، «حاج علیاکبر صدیقی»، «میرزا کریمزاده» و «میرزا نصیر رئیسالسادات» و پسرش «میرزا احمد رئیسالسادات» ، «موسی خان پاشا»و پسرش «شیخعلیپاشایی».[۷]
تقسیمات کشوری
شهرستان مرند از شهرهای کشکسرای، یامچی، زنوز ، بناب جدید ومرند تشکیل شده و دارای ۲ بخش میباشد که بخش مرکزی از دهستانهای بناب، دولت آباد، میشو شمالی، کشکسرای، زنوزق، هرزندات شرقی و [۸]
جغرافیا
منطقه آزاد ارس، جمهوری نخجوان | ماکو | |||
ورزقان، اهر | خوی | |||
مرند | ||||
تبریز | میشو، شبستر | دریاچه ارومیه |
آب و هوا
میزان متوسط بارندگی در مناطق مختلف شهرستان متفاوت بوده و بین ۲۲۰ میلی متر در منطقه هرزندات و یکانات و ۳۷۳ میلی متر بارندگی در حومه مرند و پیام در سال با پراکنشهای متوسط در نوسان میباشد. میزان بارندگی در سال ۱۳۷۳، ۴/۳۸۰ میلی متر و در سال ۱۳۷۴ حدود ۷/۲۳۴ میلی متر بودهاست که ۳۰ درصد آن در فصل بهار، ۵/۱۰ درصد در فصل تابستان ۳۷ درصد در فصل پائیز و ۵/۲۲ درصد آن در فصل زمستان نازل گردیدهاست. در چند سال اخیر این شهرستان به جهت عدم بارندگی نزولات آسمانی دچار خشکسالی شده و خسارات فراوانی را متحمل گشتهاست. جریانهای هوائی مختلف بر روی اقلیم این شهرستان تاثیرات متفاوت و متغیری را میگذراند که در نگاه اصلی در فصل گرم (از اوایل اردیبهشت تا اوائل مهر) و سرد (از اوائل مهر تا اواخر فروردین) زیانزد مردم محروم و زحمتکش منطقه میباشد. بطور کلی در این شهرستان حداقل درجه حرارت مطلق ۲۲-درجه سانتیگراد و حداکثر آن ۳۷ درجه سانتیگراد بوده و تعداد روزهای یخبندان از ۱۰۹ روز تجاوز نمیکند. وجود آب و هوای معتدل سرد و همچنین نامناسب بودن بارش سبب گردیده که پوشش گیاهی از آب و هوای مرند تابعیت نماید. بدین معنی که اگر بارش و میزان نزولات هوا متناسب باشد پوشش گیاهی بهتر رشد کرده و در غیر این صورت وضع پوشش گیاهی مطلوب نخواهدبود. پوشش گیاهی این منطقه از نوع استپ بوده و در بهار رویش گیاهی به مدت ۱۱ روز تمام مناطق کوهستانی میشاب و سایر مناطق را میپوشاند ارتفاع گیاهان تا ۶۰ سانتیمتر نیز میرسند.[۸]
پستی و بلندیها
نظر به اینکه شهرستان مرند در منطقه کوهستانی قرارگرفته و بیش از دوسوم مساحت آن اراضی ناهموار تشکیل میدهد. بنابراین ارتفاع اراضی جلگهای از سطح دریا بین ۹۰۰ تا ۱۵۰۰ متر متغیر بوده که ارتفاع پستترین نقطه در دشت یکانات از سطح دریا ۹۰۰ متر و در مرتفع ترین نقطه یعنی قله میشاب (میشو) بالغ بر ۳۱۲۵ متر میگردد. از دیگر ارتفاعات مهم این منطقه میتوان به کوه سنگبران (سمبوران) ۱۷۲۷ متر، کوه علی علمدار ۳۱۵۵ متر، کوه گچی قلعه سی ۱۶۴۹، بوغداداغ ۲۳۸۵ متر و دیوان داغ ۲۳۴۴ متر اشاره کرد.[۸]
پوشش گیاهی
پوشش گیاهی خاص منطقه استپی مرند انواع گونها و خارها میباشد ولی عمده ترین پوشش گیاهی، علوفههایی هستند که اغنام و احشام از آنها استفاده مینمایند باید گفت در میان این پوشش گیاهی، گیاهان داروئی نظیر کاکوتی، پونه، اوغلان اوتی، ختمی کوهی، قازایاقی، پنیرک، قال قان، اوشقون(ریواس) پیاز کوهی و دهها گیاه دارودی دیگر که همه از نظر طبی حائز اهمیت میباشند.[۸]
منابع آبی
وجود آبهای سطح الارضی، رودها، چشمهها و قنوات، آبهای تحتالارضی به کشاورزی جایگاه خاصی بخشیده ولی با این ویژگی هنوز دشتهای مرند، هرزندات با مشکل کم آبی مواجه هستند عمده مصرف آب در شهرستان مرند در بخش کشاورزی متمرکز گردیدهاست که حدود ۹۰ درصد این مصرف از آبهای زیرزمینی با حدود ۷۵۰ حلقه چاه عمیق و نیمه عمیق تامین میگردد. حجم آب مصرفی شهرستان در قسمت آبهای زیرزمینی حدود ۲۵۰ میلیون مترمکعب تخمین زده میشود رودخانههای مهم شهرستان عبارتند از: زیلبرچای، زنوزچای، قره چای (کشکسرای) شیخ چای.[۸]
مردم
اهالی شهر مرند، همانند ساکنان سایر نواحی استان آذربایجان شرقی، به زبان ترکی آذربایجانی و با لهجهٔ محلی خود سخن میگویند. شهر مرند نسبت به شهرهای دیگر استان، بیشتر جاذبهٔ تجارتی دارد و مردم بیشتر به مشاغل تجارت خُرد روی آوردهاند. بهطوریکه مراکز خرید و بازارهای فراوان و پر رونقی در این شهر احداث شدهاست. جمعیت شهر مرند در سال ۱۳۸۵ خورشیدی، بالغ بر ۱۱۴٬۱۶۵ نفر بودهاست که از این میان ۵۷٬۱۵۱ نفر مرد و ۵۷٬۰۱۴ نفر زن بودهاند که در قالب ۲۹٬۷۵۵ خانوار، ساکن این شهر بودهاند.[۹]
صنایع دستی
قالیبافی
شهر مرند همانند سایر شهرهای منطقهٔ آذربایجان، یکی از کانونهای مهم قالیبافی در سطح کشور محسوب میشود. در شهر مرند و نیز در تمام شهرها و روستاهای حومهٔ آن، کارگاههای بزرگ و کوچک بافت قالی و قالیچه، گلیم و خورجین دایر است. این صنعت به استناد منابع تاریخی، قرنهاست که در این منطقه رواج داشته و همواره یکی از منابع عمدهٔ درآمد مردم محسوب میشدهاست. قالیها و قالیچههای نفیس بافت مرند و روستاهای حومهاش، نه تنها در بازارهای فرش داخل کشور، بلکه در خارج از کشور نیز شهرت بسیار دارد و از نظر صادرات نیز اهمیت بسزایی دارد. صنعت قالیبافی در شهر مرند به صورت کارگاهی و در روستاها به صورت تکبافی، یکی از مشاغل فراگیر مردم به شمار میرود و محصولات آنها در طرحها و نقشهای متنوع و بافتهای گوناگون به بازارهای داخلی و خارجی عرضه میشود.
سبدبافی
از دیگر صنایع دستی شهر مرند، بافت انواع سبدها برای حمل نان و میوه از ساقهٔ گندم است که به نوبهٔ خود از شهرت زیادی برخوردار است.
فانوسکابافی
روستای هوجقان، یکی از مناطقی است که سالهای سال، مردم آنجا در بافتن فتیلههای چراغ، مهارت کامل داشته و تولیدات خود را به سراسر کشور عرضه میکردند. با گسترش نیروی برق و روشنایی الکتریسیته و رکورد فروش فتیله، مردم صنعتگر این روستا به بافتن «فانوسقه» یا کمربندهای نظامی و نوار کفش پرداختند و در حال حاضر، یکی از مراکز مهم تولید این محصول میباشد.
سفالگری و سرامیکسازی
محصولات سرامیک، در چند کارگاه شهر زنوز تولید میشود. استادکاران سرامیک زنوز، از نوعی خاک مرغوب (کائولن یا خاک چینی) استفاده میکنند و به نقاط دیگر جهت فروش، صادر مینمایند. علاوه بر کارگاههای سرامیکسازی، کارگاههای سفالگری نیز در بعضی از مناطق شهر مرند و روستاهای اطراف وجود دارند.
کتابخانهها
در داخل شهر مرند تعدادی کتابخانه وجود دارد که «کتابخانهٔ پارک شهر مرند»، بزرگترین کتابخانهٔ این شهر و جزء کتابخانههای درجه یک کشور است که در سال ۱۳۷۸ خورشیدی، در محوطهٔ پارک شهر مرند با مساحت ۱۲۰۰ متر مربع و زیربنای ۹۵۶ مترمربع، افتتاح گردیده و دارای ۱ سالن مطالعه و یک مخزن کتاب و یک سالن آمفی تئاتر و اتاق اینترنت است. تعداد کتابهای این کتابخانه به حدود ۲۵۰۰۰ جلد در موضوعات متنوع و تعداد اعضای آن ۳٬۷۰۰ نفر بوده و کلیهٔ خدمات فنی به روش رایانهای صورت میگیرد و همه روزه از ساعت ۷ و نیم صبح، آمادهٔ ارائهٔ خدمات میباشد. بیشتر مراجعین این کتابخانه را دانشآموزان و دانشجویان تشکیل میدهند.
«کتابخانهٔ عمومی کوثر» واقع در خیابان امام خمینی مرند، در سال ۱۳۳۰ با زیربنای حدود ۲۰۰ متر مربع تأسیس گردیدهاست. در حال حاضر این کتابخانه دارای یک مخزن و یک سالن مطالعه به ظرفیت ۱۲۰ نفر است که مجموعهٔ کتابهای آن به حدود ۱۳۰۰۰ جلد میرسد و تعداد اعضای آن ۲٬۷۰۰ نفر میباشد. این کتابخانه مخصوص خواهران است و روزانه حدود ۱۵۰ نفر مراجعه کننده دارد و همه روزه از ساعت ۷ و نیم صبح لغایت ۸ و نیم شب، آمادهٔ ارائهٔ خدمات به مراجعین میباشد. کلیهٔ خدمات فنی این کتابخانه به روش رایانهای صورت میگیرد.[۱۰] و چندین کتابخانه دیگر که در سطح شهر فعالیت دارند.
اماکن تاریخی و دیدنی
از اماکن تاریخی وباستانی این شهر میتوان به ، مسجد جامع مرند، و ، مسجد بازار، کاروانسرای عباسی مرند و دهها اثر دیگر اشاره کرد. در تپه سیوان یک تهستون هخامنشی و سفالینههای پارتی یافته شدهاست.[۱۱]
مسجد جامع مرند
مسجد جامع مرند در مزکز شهر مرند واقع شدهاست طبق کتیبه محراب مسجد این بنا در سال ۷۳۱ هجری در زمان سلطنت ابوسعید بهادرخان از محل خیرات مردم مرند و جزیهای که در آن زمان از غیر مسلمان میگرفتند به تولیت حسین بن محمود ابن تاج خواجه ساخته شدهاست. امروزه کف مسجد به اندازه سه پله (۸۰ سانتی متر) از سطح کوچه مجاور پایین تر میباشد و دالانی به طول ۱۲ متر با سه طاق گنبدی، ورودی را به شباستانها مربوط میسازد در سمت چپ این دالان، شبستان جنوبی با گنبدی کم خیز واقع شده که بر فراز آن کتیبهای از سنگ با عبارت ذیل به چشم میخورد: «امر بتجدید هذا المعماره العبد الفقیر خواجه حسین بن سیف الدین محمود بن تاج خواجه فی اواخر شوال سنه اربعین و اربعمائه» محراب به عرض ۷۵/۲ و ارتفاع ۶ متر در قسمت جنوبی مسجد واقع شده و مزین به آیات قرآنی به خط کوفی و گچبریهای زیبا بدیع میباشد. کتیبه تاریخ محراب در قسمت قوس بزرگ بالای آن به شرح ذیل دیده میشود: «جدد من فواضل الانعام السلطان الاعظم مالک رقاب الامم ابوسعید بهادرخانه خلدالله ملکه فی احدی و ثلثین و سبعمائه هجریه» در فاصله دو ستون تزئینی و گچبری کنار محراب نام سازنده محراب به خط رقاع نوشته شدهاست: «عمل عبدالفقیر نظام بند گیر تبریزی» در داخل هلال در پایین دو کتیبه مزبور کتیبة گچبری دیگری به خط رقاع بدین مضمون به چشم میخورد: «وقف من مال خیرته مدینه مرند علی مصالح هذا المسجد الجامع و شرط التولیه العبد الضعیف حسین بن محمود بن تاج خواجه»[۸]
کاروانسرای مرند
این کاروانسرا که به جهت واقع شدن در نزدیکی مرند به این نام موسوم گشتهاست. قطعاً در اصل نام دیگری داشتهاست کاروانسرای مذکور در ۲۳ کیلومتری مرند و در سر راه جلفا و در دشت الکی واقع شدهاست تاریخ بنای این کاروانسرا (به سال ۷۳۱ هجری قمری و عهد ابوسعید بهادرخان) نسبت داده شدهاست فعلاً جز تلی خاک آثاری از آن باقی نماندهاست این کاروانسرا (یکی از باشکوهترین بناهای زمان خود بوده و شاید هم قلعه یا مقر حکومتی شخص با نفوذی بودهاست گروهی به جهت نزدیکی نام محل به نام هلاکوه ایلخان مغول ساختمان این بنا را به هلاکو نسبت میدهند چرا که الکی گاهی هلاکو خوانده میشود. تا چندین سال پیش سردر کاروانسرا که طاق روی آن خراب شده بود نمایان بود که ارتفاع آن به ۹ متر میرسید. صفحة خارجی آن از نیم ستون زاویه کتیبهای به عرض ۲۵ سانتی متر شروع میشده که به حروف کوفی نوشته شده بود این حروف از سفال بدون لعاب در زمینة کاشی آبی روشن نوشته شده بود.[۸]
مسجد بازار
مسجد بازار که در مدخل شهر واقع شده حدود ۳۰۰ متر مربع مساحت دارد بر روی چهار ستون سنگی استوانهای قرار گرفتهاست بنا به اظهار مهمترین محلی در روزگاران قدیم دیری بوده که بعداً به علت انتساب به مادر حضرت نوح تبدیل به یک مسجد گردیدهاست در شهر مرند همچنین چند بنای باستانی وجود دارد که به اندازة کافی مورد مطالعه قرار نگرفتهاند. در حالیکه اگر چنین میشد احتمالاً گوشة تاریکی از تاریخ فرهنگ گذشته این شهر روشن میشد از جمله این بناها دو امامزاده به نامهای امامزاده احمد در قسمت غربی شهر و در کوه امامزاده ابراهیم واقع در کوی یالدور مرند و نیز تاع و مقابر مربوط به اصحاب علم و عرفان بنامهای پیر اسمعیل در محلة پیراسحق در محلة گلعذاریها و پیر خموش در کوچة [۸]
از مناطق تفریحی مرند نیز میتوان به ، روستاهای در ۵ کیلومتری شمال مرند و چشمهٔ باش کهریز و قنات بزرگ و بسیار معروف بَی گوزی (=چشمه داماد) در شمال روستای دیزج علیا که از دل بیرون میآید اشاره کرد.
شهر مرند
شهرداری مرند به عنوان اولین شهرداری الکترونیک در کشور معرفی شدهاست.[۱۲] مرند امروزه دارای محلهها و چندی شهرک میباشد.
- محلههای قدیمی مرند
مرند از جند محله تشکیل شده بود به نامهای یالدور نخودبیگ، قنبرچشمه ، بازار ، یوخاری کوچه، ایستگاه، قره آغاج، دولر، مومنلر ، سیدلر، زمینّی لر، چهل گز و قوشا دکانلار
- محلههای نوساز شهر مرند
- شهید فهمیده: محله شمال غرب مرند
- میناخوی: محله شمال مرند
- یکان: محله غرب مرند
- سردارملی: محله جنوب مرند
- آغ زمین: محله شرق مرند
شهرکهای مسکونی
- شهرک میلاد: جنوب مرند
- شهرک ولیعصر (عج): جنوب غرب مرند
- شهرک بعثت: غرب مرند
- شهرک بنفشه: غرب مرند
- شهرک شهید چرمی: شمال مرند
- شهرک ویلایی پروین اعتصامی: جاده مرند-تبریز
بزرگراهها
- آزادراه حضرت نوح (ع)
- بزرگراه آیتالله مرندی (ره)
اقتصاد
اقتصاد مرند بیشتر بر پایه کشاورزی استوار است. تمام منطقه مرند بنا به شرایط طبیعی - دامداری- کشاورزی و باغداری مناسب میباشد محصولات مهم مرند غلات (گندم و جو) که بالاترین تولید را در میان شهرهای آذ
مردم آذربايجان مردمى اصيل هستند. از جمله خصلتهاى اين مردم مهماننوازي،سلحشوري ، آزادمنشي، مرزدارى و پايبندى به عقايد مذهبى است .
طرز معاشرت، برخورد اجتماعي، تعارفات، طرز برگزارى جشنهاى ملى و مذهبى مثل مراسم نوروز و چهارشنبهسورى و سيزدهبهدر، عيد غدير خم، ميلاد مولا على (ع ) ، رسوم مهمانى و عروسي، تعزيه و عزادارى و غيره در تمامى سرزمين ايران يکسان اجراء مىشود. از ديگر ويژگىهاى ايرانى در اخلاق ملى مثل مهماننوازي، ادب و احترام و خوش سلوکى و حسن معاشرت در ميان عموم ايرانيان ازخراسانى و آذربايجانى و کرمانى و کرد و بلوچ يکسان است .
آئينها و جشنهاى ملى
شب چله
شب چله طولانىترين شب سال محسوب مىشود. مراسم اين شب بهصورت شبنشينى دوستانه و فاميلى است. در اين شبنشينى انواع خوراکىهاى زمستانى يعنى خشکبار و شيرنى خورده مىشود. پختن برنج سفيد در شب چله يا يلدا نوعى جادوى سفيد براى سفيد رزوى و نيکبختى در زمستان سرد و سياه بهشمار مىرود .
مراسم مربوط به چله کوچک که سردترين و سختترين روزهاى زمستان را شامل مىشود. در بيشتر روستاها و گاه مناطق شهرى آذربايجان شرقى برگزار مىشود. رايجترين آداب مربوط به چله کوچک، برافروختن آتش بر بامها و گاه تيراندازى يا سر و صدا کردن است. گمان بر اين است که با اين مراسم، 'قارىننه' يا پيرزن سرما ترسيده و فرار مىکند .
چهارشنبهسورى
چهار آتش افروزى در چهار چهارشنبه به عدد رمزى چهار اشاره دارد. فيثاغورس عدد چهار را اصل و ريشه ٔ طبيعت جاودان مىداند. چهار جهت اصلي، چهار طبع انساني، چهار عنصر حيات اشاره به امر واحدى دارد .
در آئين چهارشنبهسوري، عدد چهار حکايت از چهار وجه طبيعت دارد که بهتدريج عنصر واحد طبعيت، سال، مکان يا هر پديده ٔ چهاروجهى را مىسازند. به اين ترتيب اولين چهارشنبه منسوب به باد است. دومين خاک است، سومين آتش و چهارمين آب که در اين زمان از يخ بستن خاک کاسته مىشود و زمين نفس مىکشد. صبح آخرين چهارشنبهسورى مردم بر سر آب رفته و از روى آن مىپرند و مىخوانند :
آتيل ماتيل چرشنبه ( عاطل و باطل شود چهارشنبه )
بختيم آچيل چرشنبه ( بختم باز شود چهارشنبه )
آخرين چهارشنبه ٔ اسفند با بارورى طبيعت همراه است. در روستاها چهارشنبه ٔ آخر سال را ' چرشنبهخاتون' مىگويند و زنان بالاى اجاق خوراکپزى با آرد شکل زنى زيبا را مىکشند و زير آن يک آينه و شانه مىگذارند تا وقتى چرشنبه خاتون آمد سرش را شانه بزند. اين رسم تأکيد بر بارور شدن زمين در آخرين روزهاى اسفند دارد. در ميان مردم آذربايجان شرقى هر چهارشنبه نامى دارد .
مفصلترين مراسم آخرين چهارشنبهسورى آن است که در آن شب برنج سفيد پخته و همراه با آجيل و شيرنى بر سفره قرار مىدهند. پسران جوان و نوجوان شالى برداشته و از سوراخ بالاى بام که محل خارج شدن دود تنور و تهويه است آنرا پائين مىاندازند . صاحبخانه نيز مقدارى آجيل و شيرينى در گوشه ٔ سال مىبندد تا پسر آن را بالا بکشد. اگر پسر خواهان دختر خانواده باشد، شال را بالا نمىکشد. اگر خانواده ٔ دختر راضى باشند، نشانهاى به شال مىبندند. رسم شالاندازى هنوز در بعضى روستاهاى آذربايجان شرققى رايج است .
صبح آخرين چهارشنبه زنان بر سر چشمه رفته کوزهها را پر مىکنند و از روى آب مىپرند و گاه دامها را از آب عبور مىدهند. از آب چشمه براى روشن کردن سماور، خمير کردن نان يا پختن غذا استفاده مىکنند .
فرستادن خوانچهاى از ميوه و شيرينى در اين روز براى عروس خانواده از مراسم ديگر چهارشنبهسورى است. خوردن هفت داه روغني، شيرينى يا غله، درست کردن هفت نوع خوراکى شيرين نيز در اين روز معمول است .
جشنهاى نوروز
نوروزخوانىها بيشتر توسط 'ساياچىها' اجراء مىشده که در روستاها و گذر از روستائى به روستاى ديگر و شهرى به شهرى ديگر، مژده رسيده بهار را مىدادند .
از اوايل اسفند خانهتکانى آغاز مىشود. گذشته از خانهتکانى مىتوان به سمنوپزي، سفره ٔ هفتسين، آب چهل ياسين، ديد و بازديد و سيزدهبهدر اشاره کرد. در تمام اين مراسم، آب و سبزه بهعنوان دو نماد حضور دارند که با نشانههاى ديگرى همراه مىشوند .
سمنو را زنان با وضو مىپزند و يک شب بيرون مىگذارند تا حضرت فاطمه (س) نقش پنجه ٔ خود را بر آن اندازد و آنرا تبرک سازد .
در سفره نوروز، بهويژه در گذشته خوراکىهائى چون ماست دست نزده، برنج سفيد پخته يا خام، گوشت و غذاهائى که اصولاً نشانه ٔ برکت و محصول خوب باشد مىگذارند . نمادهائى مانند آينه، تخممرغ، سمنو، سبزه، شيرني، آب چهل ياسين نيز در کنار آن قرار مىدهند که ترکيبى از برکت و بارورى باشد .
در برخى مناطق آذربايجان شرقي، مردم کوزه يا کاسهاى آب را نزد روحانى محل مىبرند و روحانى بر آن چهلبار سوره ٔ ياسين مىخواند و فوت مىکند. سپس اين آب تبرک را بر گوشه و کنار خانه بهويژه بر دامها و محصولات مىريزند و به کودکان مىدهند، تا هم برکت و بارورى را زياد کند و هم شفا بخشد .
غلاتى مانند گندم، جوميا حبوبات را چندين روز مانده به عيد سبز مىکنند و سر سفره مىگذارند. در ديد و بازديدها ابتدا کوچکترها به ديدن بزرگترها مىروند و اين ديدارها تا سيزده نوروز ادامه مىيابد و در روز سيزده همه به صحرا مىروند و سبزهها را به آب مىاندازند و به جشن و شادى مىپردازند. و دخترها با آرزوى ازدواج، سبزه گره مىزنند .
پس از تحويل سال، مردم نخست به گورستان مىروند و سپس به ديدن بازماندگانى که تازه عزيزى را از دست دادهاند .
رسم است که کودکان صبح روز عيد، کيسه ٔ کوچکى در دست گرفته و به بازديد خانههاى اقوام بروند و صاحبخانهها نيز چيزهائى مثل تخممرغ رنگ کرده، گردو، شيرينى و گاه پول و جوراب به آنها مىدهند. چند روز بعد از عيد نيز خوانچههاى عيديانه آماده مىشود. هر خوانچه شامل پارچه، کفش، جوراب، شيريني، برنج خام و ... است که براى عروس خانواده يا دختر خانواده که تازه ازدواج کرده مىفرستند .
آئينهاى مذهبى
بهمناسبتهاى مختلف مثل مراسم سوگواري، جشنهاى مذهبى و آئينهاى گوناگون در نقاط مختلف آذربايجان شرقى برگزار مىشود .
جشنهاى مذهبى عبارتند از :
- جشن ميلاد حضرت رسول (ص)، حضرت فاطمه (س)، حضرت على (ع) و اداى سفرههاى نذري .
- جشن نيمه شعبان روز ميلاد امام زمان (عج ).
- مراسم ماه مبارک رمضان .
- مراسم آخرين جمعه ماه رمضان و عيد فر .
- نماز جماعت عيد فطر .
- مراسم عيد قربان و تقسيم گوشت قرباني .
- مراسم عيد غديرخم .
- مراسم عيد مبعث پيامبر بزرگ اسلام .
مراسم محرم و سوگوارىهاى عبارتند از :
- تشکيل دستهجات شاخسى واخسى (شاهحسين ، واىحسين )
- تشکيل دستهجات سينهزنى و زنجير زنى و نوحه خوانى در مساجد و تکايا .
- قمهزنى صبح روز عاشورا (در حال حاضر ممنوع است ).
- شبيهخوانى يا تعزيه، شمعسوزى در مساجد بعداظهر روز تاسوعا .
- طشتگذارى جهت سيراب کردن عزاداران با انواع شربتها و اطعام .
- گل مالى بر سر و روى خود در روز عاشورا .
- جوش زدن علم براى اداى نذورات مردم عزادار .
- قفل زنى يعنى آويختن قفل از پوست بدن .
- ذغال مالى بر صورت .
- تزئين اسب به نشانه اسب امام حسين (ع )
- اداى ندر و سياه پوشيدن در طول ماه محرم .
- مراسم روز سوم و چهلم (اربعين حسيني) عاشورا .
- مراسم شبهاى قدر و احياء شب نوزدهم (ضربت خوردن حضرت على (ع)) و ۲۱ رمضان (هنگام شهادت آن حضرت ).
- ۲۸ صفر مراسم رحلت حضرت محمد (ص ).
منبع:rasekhoon.net
سلام دوستان.من یک عذرخواهی به شما بدهکارم زیرا چند وقتی بود که به وبلاگم دسترسی نداشتم به خاطر مشکلات موجود در لوکس بلاگ که واقعا وجود مشکلی به این بزرگی در لوکس بلاگ موجب آبروریزی است ولی خدا رو شکر که من دوباره به عرصه وبلاگ نویسی بازگشتم وسعی خواهم کرد که جلوه های زیبای خدا رو که در آذربایجان شرقی وجود دارد رو به تمام ایرانیان وجهانیان نشون بدم
رودخانه مردق
رودخانه مردق (موردی چای) از كوه های جنوبی سهند سرچشمه می گیرد و پس از مشروب ساختن اراضی شرق مراغه به طرف جنوب غربی سرازیر می شود و اراضی دهستان گاو دول ملكان را آبیاری می كند و سپس به دریاچه ارومیه می ریزد. بستر این رودخانه از دوران سوم زمین شناسی به یادگار مانده است و به همین اعتبار، این رودخانه علاوه بر ارزش های تفرجگاهی از اهمیت پژوهشی در مطالعات زمین شناسی و فسیل شناسی دوران سوم زمین شناسی نیز برخوردار است.
روستاهای شهرستان مراغه صرف نظر تعداد جمعیت وخانواده176 روستا میباشد که در لیست زیر اسامی انها به اختصار درج شده
آغبلاغ سفلی آغبلاغ علمدار آغبلاغ علیا آغبلاغ فتوحی آغجه دیزج آغجه کهل آلما چوان آلمالو احمدآباد اكبر آباد اللو اوخچی اورتاقشلاق سفلی اورتاقشلاق علیا اوزن اوبه ایستگاه خواجه نصیر ایستگاه خراجو ایستگاه كشاورزی ایستگاه گل تپه باباقاضی باباكلك باداملو باغ پری بالی قیه بلبل بلوك آباد بیانلوجه پالچیقلو تازه کند چلا ن تازه کند قاسم خان تازه کند گل چوان تازه كند عیدلو تازه كند نصیرپور جمال آباد جوكی تیمور جوكی سفلی جوكی محمد رضا جهانگیر جیران سفلی جیران علیا چاللو بادیانلو چاللوچلیبالو چبنلو |
چلان سفلی چلان علیا چناغبلاغ سفلی چناغبلاغ علیا چوانباغ حاجی باقر كندی حاجی كندی حمزه آباد خطب سفلی خطب علیا خلیفه کندی داش آتان داش بلاغ بازار دراج سفلی دراج علیا دوه بوینی ساروجه ساری قشلاق سفلی ساری قشلاق علیا سركار آباد سید كندی شاهوردی كندی شخته لو شیخ لر سفلی شیخ لرعلیا شیخجان شیرین كندی صومعه سفلی صومعه علیا عشرت آباد علوکندی عیدلو فتح اله بلاغی قراجه قیه قره كندخطب |
قطان قم تپه قواقلو قوش قیه سی قویون قشلاق قوم شه بلاغ قیزچه قیه بلاغی کهجوق کهلان كار خانه آجرپزی كرمجوان كوسه صفر گرگرتان گشایش گل گل چوان گلی كند گل لر گل تپه گلستان سفلی گلستان علیا گنجی گونه باخان گویجه قشلاق لاله زار محسن آباد مردوق مرغداری حسینی مرغداری مالكی ملاقاسم ممشیر موالوی سفلی مولو مین باش حصارلو نصیرکندی ورجوی هیپیك بلاغی یله قارشو علیا یله قارشوسفلی |
.: Weblog Themes By Pichak :.